Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-02@02:58:16 GMT

بهزاد فراهانی: اسم شناسنامه‌ای من لطف‌الله است

تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۰۶۲۲۹

بهزاد فراهانی: اسم شناسنامه‌ای من لطف‌الله است

بهزاد فراهانی هنرمند عرصه‌های رادیو، تئاتر، سینما و سریال‌های تلویزیونی در گفت و گویی حرف‌های تازه‌ای زد که بسیار جذاب و خواندنی است.

به گزارش ایرنا، بهزاد فراهانی اکنون ۷۷ ساله است. او کار سینما را از تئاتر و گویندگی صدا در رادیو آغاز کرده، در بخش قابل توجهی از این گفتگو علاوه بر سینما؛ به تئاتر، گویندگی صدا و همین طور سریال‌های تلویزیونی نیز پرداخته شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

درباره شما گفته می‌شود که علاقه شدیدی به سبک رئالیسم جادویی دارید و این سبک تاثیر زیادی روی آثار شما داشته است؟

بله درست است. من تمامی آثار ادبی سبک رئالیسم جادویی آمریکای لاتین را خوانده و از آن‌ها تاثیر گرفته ام.

بیشتر تحت تاثیر کدام نویسنده این سبک بوده اید؟

گابریل گارسیا مارکز، خورخه لوئیس بورخس و چند نفر دیگر.

چرا عاشق این سبک هستید؟

چون در یک محیط جادویی بزرگ شدم.

چطور؟

نه تنها من، بلکه تمام روستائیان قدیم چنین وضعی را داشتند. ما شب‌ها حق نداشتیم کاسه آب را بیرون بریزیم.

چرا؟

بزرگ‌تر‌های ما می‌گفتند این آب روی جن‌ها می‌ریزد و باعث خشم آن‌ها می‌شود یا این که شب‌ها مرد می‌خواست که حتی با چراغ به قبرستان ده برود.

ما یک باربند در انتهای حیاط بزرگ خانه مان داشتیم که در آن گوسفندها، اسب‌ها و خرهایمان را نگهداری می‌کردیم. خیلی جای تاریکی بود و حتی در روز هم باید با چراغ به آنجا می‌رفتیم. وقتی سایه هامان روی دیوار باربند می‌افتاد این باور که جن و آل وجود دارد در ما تقویت می‌شد و وحشت می‌کردیم. به خصوص این که شنیده بودیم جن‌ها سم دارند ما را می‌ترساند. برای همین اصلا به آنجا نمی‌رفتیم مگر به زور کتک.

یک مستراح هم ته باربند داشتیم که برای قضای حاجت باید به آنجا می‌رفتیم. پدرم ۷ فرزند داشت. هر وقت می‌خواستیم به مستراح برویم یکی دو نفر از خواهر‌ها و برادرهایمان را همراه خودمان می‌بردیم تا بیایند و ما به دستشوئی برویم.

یا هنگام خواب، سرمان را که روی متکا می‌گذاشتیم این شعر را می‌خواندیم:

سر را نهادم بر زمین/‌ای زمین نازنین/ کس نیاید بالا سرم/ غیر از امیرالمومنین

اعتقاد داشتیم با خواندن این شعر دیگر هیچ جنی نمی‌تواند بالای سرمان بیاید، چون امیرالمومنین آنجا بود. همه این موارد را در کتابم به نام ۵۵ داستان کوتاه نوشته ام.

شما در یک روستا در اطراف اراک به دنیا آمدید و آن طور که می‌دانم زندگی فقیرانه‌ای داشته اید؟

در آن روزگار همه روستا‌های ایران دچار فقر بودند.

پس شما فقیر نبوده اید؟

نه فقیر نبودیم، اما زندگی فقر آلودی داشتیم. آن زمان در روستا‌های بخش مرکزی و جنوب ایران، برنج وجود نداشت. چطور می‌شد که شب تحویل سال نو، خانواده‌ای دو مشت برنج داشته باشد و اعضای آن بتوانند برای شب عید پلو بخورند. یادم است وقتی با بچه‌های ده بازی می‌کردیم بعضی شب ها، دور قلعه ارباب می‌رفتیم، در خانه ارباب چلو می‌پختند. چون برنج را آبکش می‌کردند عطر آن در اطراف قلعه پخش می‌شد و ما با ولع این بوی خوب را استنشاق می‌کردیم.

پس بعضی خوراکی‌ها اصلا نبود؟

بله نبود. ما تمام شب‌های زمستان آبگوشت می‌خوردیم و سراسر ظهر‌های تابستان آبدوغ خیار.

سایر امکانات چه؟

شاید باورتان نشود ما سه نوع نوشتن در مکتب خانه روستایمان داشتیم. در مرتبه نخست، درس و مشق مان را با مداد روی کاغذ می‌نوشتیم. برای این که بتوانیم از این کاغذ دوباره استفاده کنیم نوشته‌ها را از روی کاغذ با پاک کن، پاک می‌کردیم.

در مرحله دوم با قلم مرکب روی آن می‌نوشتیم. سپس مقداری آب به آن کاغذ می‌زدیم و آن را جلوی آفتاب می‌گذاشتیم. نور خورشید یواش یواش سیاهه جوهر را از بین می‌برد و کاغذ سفید می‌شد. برای بار سوم هم با قلم درشت روی آن می‌نوشتیم.

یا در مورد کتاب، کتاب در ده کم بود و نوبتی می‌چرخید. یادم است کتاب حسین کرد شبستری را هر کس سه یا چهار روز می‌توانست همراه خود داشته باشد و باید آن را به دیگری می‌داد تا همه بتوانند آن را مطالعه کنند.

این مقدمات را گفتم تا به این نکته برسم که ما تنگدست نبودیم، ولی زندگی فقرآلودی را با حفظ آبرو می‌گذراندیم. خاطرم است پدربزرگم به من می‌گفت لطفی ببین زنگ تفریح مکتب، کدام دانش آموز نان جو می‌خورد و بیا به من بگو. اسم شناسنامه‌ای من لطف الله است. من هم به پدربزرگ اسامی هم کلاسی‌هایی که نان جو می‌خوردند را می‌دادم. آن موقع اوایل بهار دیگر ذخیره آرد گندم بعضی از روستائیان ته می‌کشید. آن‌ها دور از چشم همسایه‌ها جو را می‌کوبیدند و با آرد آن نان جو درست می‌کردند.

حوالی نصفه شب، من و پدربزرگ یک خورجین برمی‌داشتیم و داخل آن را پر از نان گندم می‌کردیم و سراغ خانه‌هایی می‌رفتیم که نان جو می‌خوردند. پدربزرگ می‌گفت لطفی من نمی‌توانم مثل تو بدوم. سر کوچه می‌ایستم تا نترسی. برو خورجین را در خانه این‌ها بگذار و درشان را محکوم بکوب و بدو بدو بیا پیش من تا نفهمند چه کسی کمک کرده است. این قبیل اتفاقات به کرات در دهکده ما می‌افتاد تا کسی گرسنه نماند.

چارلی چاپلین از چه می‌ترسید؟ شما در این شرایط فقرآلود بزرگ شدید. به نظر شما فقر چه تاثیری می‌تواند بر کشف و شکوفایی انواع استعداد‌های مثبت داشته باشد؟

من خودم را انگشت کوچک چارلی چاپلین هم نمی‌دانم. یکبار از او پرسیدند اکنون که هم شهرت داری هم پول؛ از چه می‌ترسی؟ چارلی گفت: از فقر و گرسنگی.

با این شرایط و امکانات قلیل، چگونه تصمیم گرفتید بازیگر شوید؟

من عضو خانواده‌ای بودم که همه شان اهل ادب بودند. پدربزرگ من که از او یاد کردم آثار نظامی و سهروردی را می‌خواند. او تمام تلاشش را کرده بود که فرزندانش با سواد و معلومات شوند.

پدرم هم شهادت خوان تعزیه بود. خانواده ما نذر کرده بودند هر سال در دهه محرم تعزیه بخوانند. خود پدربزرگم کرسیه نشین بود. کرسیه نشین‌ها شخصیت‌های منفی تعزیه یعنی شمربن ذی الجوشن، ابن زیاد، عمر سعد و از این قبیل هستند. آن‌ها در گوشه‌ی از صحنه تعزیه بیتوته می‌کنند. کل سکو هم در اختیار امام حسین (ع) است که به این‌ها اولیاء می‌گویند.

من از ۶ سالگی در تعزیه علی اکبرخوانی می‌کردم و بعداز مدتی شروع به مخالف خوانی کردم. ۸ سال بیشتر نداشتم که دایی ام که از روشنفکران ایران بود و در دادگستری پست بزرگی داشت، ظاهرا در من استعدادی دید. او به پدر و مادرم گفت لطف الله را به تهران می‌برم تا آنجا درس بخواند. والدینم استقبال کرده و با خوشحالی مرا دست دایی ام سپردند.

پدر و مادر مرحومتان چرا خوشحال شدند؟

آخر من سه سال در مکتبخانه درس خوانده بودم و همه آن چه که می‌شد از مکتب آموخت را آموخته بودم. مثلا گلستان سعدی را تقریبا حفظ کرده بودم. پدر و مادرم هم دوست داشتند من تحصیلم را ادامه دهم.

نزد دایی ام ر فتم و تا کلاس نهم درس خواندم. بعد هم از خانه دایی ام رفتم و یک خانه مجردی ارزان قیمت در خیابان شهباز اجاره کردم. من خود را بچه چهارصد دستگاه و میدان ژاله می‌دانم. روز‌ها کارگری می‌کردم تا خرج زندگی ام را درآورم.

در کلاس دهم با آقایان مرتضی عقیلی، بهمن مفید و رضا میرلوحی آشنا و رفیق شدم و جمعی تئاتری را به نام گروه مفید تشکیل دادیم. در این گروه هم از دانش پدر بهمن مفید بهره گرفتیم، هم از سواد برادر خدابیامرزش بیژن مفید و هم از معلومات تئاتری زنده یاد بهمن. همه ما زیر نظر بیژن با اصول آکادمیک تئاتر آشنا شدیم.

در ۲۱ سالگی برای ادامه تئاتر به همراه گروه مفید به گروه شاهین سرکیسیان پیوستم، سرکیسیان بنیانگذار تئاتر ملی بود.

آقای سرکیسیان چه تاثیری روی شما گذاشت؟ اصلا چطور آدمی بود؟

 او انسانی شیفته تئاتر بود. در پاریس درس این رشته هنری را خوانده بود. همیشه تئاتر می‌دید؛ چه در دانشگاه چه در تئاتر‌های عام. عاشق کنستانتین سرگئی استانیسلاوسکی (از بزرگان تاریخ تئاتر) بود. مکتبش هم مکتب آنتوان چخوف و در مجموع آدمی تنها و عزلت گزیده بود.

وقتی گروه هنر ملی را به اتفاق آقایان عباس جوانمرد، علی نصیریان، بیژن مفید، احمد براتلو تشکیل داد، اعضای این گروه، چون جوان بودند شاهین را برنتافتند. شاهین مرد بسیار بسیار افسرده و عارف پیشه‌ای بود. او دوست صادق هدایت هم بود و در بانک مرکزی در یک اتاق با هم کار می‌کردند. هر دو زبان فرانسه را می‌دانستند.

علت جدایی شاهین از این گروه را نمی‌توانم بگویم، چون اولا عباس جوانمرد و بیژن مفید از استادان من بودند در ثانی اتفاقاتی در این گروه افتاد که برازنده تئاتر کشور نبود.

من سال ۱۳۴۱ کارم را با شاهین شروع کردم. من با شاگردی شاهین فهمیدم بازی درونی یعنی چه؟ او نوشته‌های استانیسلاوسکی را به فارسی ترجمه می‌کرد. شاهین درون پویی و تحلیل‌های بسیارعمیقی از شخصیت و موقعیت در تئاتر را یاد ما داد. ما هم که جوان بودیم و عاشق تئاتر، حرف‌ها و آموزش‌های او را با جان دل گوش می‌دادیم.

هر روز از چهار صددستگاه پیاده راه می‌افتادیم و تا خیابان خردمند شمالی در خیابان کریم خان زند که خانه شاهین در آن بود می‌آمدیم. بعد از کلاس هم قدم زنان به خانه برمی گشتیم. ما با شاهین کار‌های تئاتری زیادی انجام دادیم، اما به بیشتر این تئاتر‌ها مجال اجرا داده نشد؛ البته بهتر بگویم به شاهین این فرصت داده نمی‌شد.

چرا؟

چون موضع گیری شاهین سرکیسیان با بعضی از شاگردانش همسو و یکسان نبود.

این اتفاقات پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ اتفاق افتاد یا قبل از آن؟

بعد از آن.

یعنی اجازه پخش هیچ کدام از آثارش به او یا اعضای تیمش داده نشد؟

شاهین با کمک‌های دکتر فروغ رئیس دانشکده دراماتیک و دوستان دیگری که داشت اجرا‌هایی را با نقش آفرینی ما در انجمن ایران و آمریکا داشت. ایشان همچنین با حمایت دکتر سیحون تئاتر‌هایی را در مدرسه ادبیات دانشگاه تهران برگزار کرد.

او در سال ۱۳۴۴ به خاطر اجرای نمایشنامه روزنه آبی اکبر رادی، یخچالش را هم فروخت. نمایشنامه‌های فراوان او روی دستش مانده بود. تنگدست بود. این که به او اجازه درسالن تئاتر سنگلج نمی‌دادند به شدت او را می‌آزرد. این غصه مندی آنقدر او را اذیت کرد که در سال ۱۳۴۵ فوت کرد.

ما دو پرده از این نمایشنامه را کار کرده بودیم که ایشان درگذشت. روزنه آبی حداقل برای آن زمان، اثر تئاتری بسیار نو و باطراوتی بود. آربی آوانسیان با شنیدن خبر فوت شاهین از انگلستان به ایران آمد. چون خود آربی طراحی این اثر را انجام داده بود ما را جمع کرد و این کار را در انجمن ایران و آمریکا به اجرا گذاشت. روزنه آبی اولین نمایشنامه زنده یاد اکبر رادی بود.

شاهین رفت و درگذشت او غصه مندی تلخی داشت. او در تمام عمرش چه در ایران و چه در فرانسه، شادکام نبود. یک همدم و همخانه به نام سیف الله داشت که در کار خانه کمک او می‌کرد. شاهین آنقدر انسان منزه، سالم و شریفی بود که از دست دادنش برای ما ضربه روحی بزرگی بود. بعد از شاهین من در گروه‌های مختلف تئاتر نقش بازی کردم تا این که سر از گروه هنر ملی درآوردیم، گروهی که آقایان عباس جوانمرد و بهرام بیضایی آن را می‌چرخاندند.

منبع: فرارو

کلیدواژه: بهزاد فراهانی دایی ام نان جو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۰۶۲۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کارنامه دولت در مازندران/ بازگشت کارخانه های ورشکسته به تولید

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: ۲۵ ماه از سفر اول دولت به مازندران می‌گذرد و طی ماه‌های گذشته اجرای مصوبات موانع بزرگی را از پیش روی استان مازندران برداشته است. نتیجه اجرای مصوبات در مازندران گره گشایی از تولید و رفع موانع فراروی بوده که سبب شد بیش از ۲۰۰ کارخانه راکد و تملک شده توسط بانک‌ها به چرخه تولید بازگردند.

اگرچه مأموریت «سید محمود حسینی‌پور» اولین استاندار دولت سیزدهم در مازندران به پایان رسید اما طی ماه‌های حضور وی در استان و اجرای مصوبات دولت اتفاقات خوبی برای استان مازندران رقم خورده است.

پایش مصوبات سفر اول دولت به مازندران نشان می‌دهد که بیش از ۸۰ درصد پروژه‌های مصوب شده اجرا شد و مابقی نیز در دست اجرا است. سفر ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ هیات دولت به مازندران ۱۷۶ مصوبه با ۱۷ هزار و۸۰۰ میلیارد تومان اعتبارات رقم خورد که تزریق این اعتبارات به بخش تولید و اقتصاد مازندران نه تنها میزان تورم را در استان کاهشی کرد بلکه نرخ مشارکت اقتصادی را در استان نسبت به کشور ارتقا داد.

۸۰ درصد تسهیلات تخصیص داده شده است

«سید محمود حسینی پور» استاندار سابق مازندران در جلسه پیگیری مصوبات دولت که فروردین ماه امسال برگزار شده بود، طی ارائه گزارش در اجرای مصوبات سفر اول پیشرفت خوبی در جهت جذب انجام شده است، اظهار کرد: مجموع ۱۷ هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی سفر بیش از ۱۱ هزار میلیارد تومان تسهیلات در این سفر بوده است.

وی افزود: بیش از ۸۰ درصد تسهیلات این سفر که در حوزه بانکی بوده، اجرایی شد.

استاندار مازندران با ابراز تأسف از عدم اجرا و تأمین ۲۰ درصدی تسهیلات در بخش بانک‌های خصوصی عنوان کرد: به این بانک‌ها هشدارهای لازم داده می‌شود تا هر چه زودتر این تسهیلات را دستور کار قرار دهند.

حسینی‌پور با اشاره به اینکه در حوزه عمرانی با بودجه اختصاصی هشت هزار میلیارد تومان حدود ۷۳ درصد از بودجه جاری تخصیص یافته است، گفت: در بخش مولدسازی این حوزه به دلیل مقاومت وزارتخانه‌های مرتبط و دستگاه‌های دولت تاکنون با وجود اقدامات بسیار نتوانستیم آن طور باید کار انجام دهیم.

حسینی‌پور با اعلام اینکه در حوزه مولدسازی حدود ۲۳ درصد از تخصیص بودجه پیشرفت داشتیم، عنوان کرد: امیدواریم با اجرای برنامه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها امسال در این حوزه به جذب بیشتر بودجه دست یابیم.

وی خاطرنشان کرد: مازندران نسبت به سایر استان‌ها برای پیگیری مصوبات سفر ریاست جمهوری در جایگاه مناسبی قرار دارد اگرچه انتظار داریم تا صد درصد این مصوبات اجرایی کنیم.

بازگشت کارخانه ورشکسته چوب و کاغذ به مدار تولید

ثمره مصوبات دولت به استان مازندران را از کارخانه چوب و کاغذ مازندران شروع می‌کنیم، کارخانه‌ای که در دولت قبل قرار بود به بهای ناچیزی به سرمایه‌گذار غیر واجد شرایطی واگذار شود اما در دولت کنونی و با ورود دولت سیزدهم و تزریق اعتبار خط‌های این کارخانه به مدار برگشت و اکنون این واحد تولیدی نه تنها زیان ده نیست بلکه طی دو سال اخیر با سوددهی چشم به بازارهای صادراتی دوخته است.

امید نیکن ژاد مدیرعامل کارخانه چوب کاغذ مازندران با بیان اینکه میزان تولیدات این کارخانه طی دو سال گذشته روند جهشی به خود گرفته است، گفت: کل تولید کاغذ مورد نیاز آموزش و پرورش برای ۱۵۵ میلیون کتاب درسی به صورت صد درصد داخلی انجام می‌شود که ۴۵ هزارتن برای چاپ کتب درسی و ۵ هزارتن برای جلد کتاب است.

وی در گفت وگو با خبرنگار مهر از تولید ۴۴ هزار و ۸۰۰ تن کاغذ چاپ و تحریر در سال ۱۴۰۲ در این کارخانه خبر داد و گفت: از این نظر نسبت به سال قبل با افزایش تولید روبه‌رو هستیم.

وی صادرات اولین محموله کاغذ به عراق به ارزش ۳۸۰ هزار دلار خبر داد و گفت: تا پایان سال سعی می‌کنیم یک میلیون دلار انواع کاغذهای صنعتی به کشورهای همسایه و خلیج فارس صادر شود.

قفل صادرات باز شد

شناسنامه‌دار کردن باغات و محصولات کشاورزی از دیگر مصوبات دولت در مازندران بود و این پروژه به صورت پایلوت و کشوری از این کرانه خزر کلید خورد و در سایر مناطق کشور اجرایی شد. شناسنامه کردن باغات کشاورزی مازندران قفل صادرات محصولات کیوی و کشاورزی باز کرد و سبب شد تا برخلاف سال‌های قبل دیگر شاهد برگشت محموله‌های صادراتی نباشیم.

برگشت محموله‌های کیوی صادراتی که طی چند سال گذشته حاشیه ساز شده بود با شناسنامه‌دار کردن محصولات باغی متوقف شد و کشورهای مختلف جهان دروازه‌هایشان را به روی میوه‌های مازندرانی باز کردند.

بابک مؤمنی سرپرست سازمان جهاد کشاورزی مازندران با بیان اینکه محصولی می‌تواند وارد چرخه صادرات شود که شناسنامه‌دار باشد و این محصولات می‌تواند با قیمت مناسب عرضه و منافع باغدار را تضمین کنند، اظهار کرد: اجرای کشاورزی قراردادی و عرضه مناسب محصول از مسیر شناسنامه‌دار کردن واحدهای تولیدی می‌گذرد و بر این اساس می‌توان مشخص کرد چه میزان محصول با چه کیفیتی در کدام مزرعه یا باغ تولید شده است، خاطرنشان کرد: کشاورزان مازندرانی باید هویت‌دار شوند و واحد تولیدی و محصولات تولیدی آن هم باید تعریف شده و شناسنامه دار باشد.

وی در گفت وگو با خبرنگار مهر بیان کرد: سطح کل باغات استان ۱۵۶ هزار و ۵۱۰ هکتار است که تاکنون ۹ هزار و ۵۶۵ نفر به مساحت ۱۵ هزار و ۷۸۲ هکتار برای شناسنامه دار شدن باغات خود در سامانه ثبت‌نام کردند.

مؤمنی با بیان اینکه ۸ هزار و ۲۴۵ مورد بازدید به مساحت ۱۲ هزار و ۸۷۱ هکتار از این باغات انجام شد، گفت: با صدور ۸ هزار و ۱۹۳ مورد شناسنامه و کد سلامت محصول، ۱۴ هزار و ۳۴۷ هکتار از باغات استان شناسنامه دار شد.

وی مرمت آب بندان‌ها و تجهیز و نوسازی شالیزارها را از دیگر مصوبات بیان کرد و گفت: اجرای طرح‌ها نیز بخوبی در استان در دست اجراست.

کتابخانه مرکزی در لیست افتتاح

کتابخانه مرکزی ساری دولت‌های دهم، یازدهم، دوازدهم و سیزدهم را از سر گذرانده و پنج وزیر ارشاد به خود دیده اما همه اینها باعث نشده این پروژه رنگ بهره‌برداری ببیند.

پروژه کتابخانه ساری از جمله طرح‌های نیمه کاره‌ای است که با تزریق اعتبار توسط دولت روند اعتباران شتاب گرفت و این طرح در مراحل پایانی قرار دارد.

سکینه مهدیانپور مدیر کل کتابخانه‌های عمومی استان مازندران با اشاره به تخصیص اعتبار ۱۲۰ میلیارد تومانی توسط دولت اظهار امیدواری کرد که این پروژه در سال جاری تکمیل شود.

وی کتابخانه مرکزی را از پروژه‌های بزرگ در استان بیان کرد و گفت: تکمیل و راه‌اندازی آن مطالبه اهالی فرهنگ و هنر به شمار می‌رود.

چرخ نیروگاه زباله سوز به حرکت درآمد

حجت الاسلام رئیسی در سفر اول خود به مازندران از پروژه نیمه کاره‌ای زباله سوز ساری بازدید کرد و ضرب الاجلی را برای تکمیل این پروژه که مطالبه عمومی است، صادر کرد.

در حال حاضر روزانه ۴۵۰ تن زباله در ساری جمع آوری خارج از استان منتقل می‌شود با یک حساب سرانگشتی نشان می‌دهد که این طرح ماهانه ۹۰ میلیارد تومان خرج روی دست شهرداری باقی می‌گذارد.

با اقدام دولت و ورود بسیج سازندگی و بچه‌های جهادی به این پروژه روند تکمیل پروژه ناقص و نیمه کاره زباله سوز ساری شتاب گرفت و این پروژه یکی از طرح‌های محوری برای افتتاح در دور دوم سفر استانی دولت به مازندران خواهد بود.

سرجمع مصوبات سفر دولت به استان ۱۷۶ مصوبه بوده است و از مجموعه مصوبات ۹ مصوبه در حوزه علوم پزشکی مازندران و بابل بود.

کد خبر 6084878

دیگر خبرها

  • قیمت شاهین از ۸۰۰ میلیون تومان گذشت
  • امضای تفاهم نامه چاپ شناسنامه مکانیزه در اصفهان
  • عکسی جالب از صفحه اول شناسنامه آیت الله مطهری
  • برای تعویض شناسنامه با چه مدارکی به کجا مراجعه کنیم؟
  • کالا‌ها و خدمات ورزشی شناسنامه دار شدند
  • مدارک لازم برای تعویض شناسنامه در ۱۴۰۳ + جزئیات
  • کارنامه دولت در مازندران/ بازگشت کارخانه های ورشکسته به تولید
  • راهیابی تئاتر ۴۴۴ از مشهد به جشنواره تئاتر مساجد کشور
  • مناظره در باره نقش مردم در حکومت در دیدگاه های آیت الله مصباح یزدی و آیت الله مرتضی مطهری
  • باغات مرکبات مازندران شناسنامه‌دار می‌شوند